loading...
بهترین وبلاگ تفریحی ایرانیان
آخرین ارسال های انجمن
حسین غلامی بازدید : 675 جمعه 23 تیر 1391 نظرات (1)

http://s3.picofile.com/file/7435803652/khastegari.jpg


 

 

پسر اومده تو اتاق کمی صحبت کردیم میگه: حقوق شما چقدره؟ میگم ماهی180 تومان. میگه اوه خیلی کمه من فکر می کردم 500 یا 600 هست و میشه باهم یک زندگی رو بچرخونیم. این طوری فکر نکنم ما به جایی برسیم.

پسر جلسه اول خواستگاری خونه بزرگمون رو دیده، میگه: خوب شما برای خونه چه تصمیمی دارین؟ پدرتون خونه به ما میدن؟ من که تازه سر کار رفتم و پول زیادی جمع نکردم، پدرتون برای خرج عروسی چقدر کمک می کنن؟ بالاخره شما هم حداقل به اندازه نصف برادراتون سهم دارین از این زندگی و می تونین درخواست کنین یکی دوتا مغازه به نام شما کنند و با اجاره آنها راحت تر زندگی کنید. 206 که مال خودتونه دیگه، نه؟

 

دیگری:

پسر(هنگام صحبت برای آشنایی بیشتر) میگه: گوشی شما خیلی گرونه، من نمی تونم همچین گوشی هایی برای شما بخرم. کفش رو فرشی شما هم مارک هست و گرونه و بازهم من نمی تونم بخرم. می تونید بعد از ازدواج با این مسایل کنار بیایید؟ یا جُل و پَلاسمون رو جمع کنیم بریم جای دیگه پهن کنیم؟ 

 

دیگری:

یکی از دوستام خیلی از داداشش تعریف می کرد که بیاد خواستگاری. یک روز گفت: فقط همون خونه 250 متری رو دارین؟ گفتم: آره.

گفت: دو تا خواهرین دو تا برادر. ارزش خونه 300 میلیونم باشه تقسیم بر 6 میشه 50 میلیون سهم تو. چون پسرها دو برابر دخترها ارث می برند. پس با این سهم ارث کم کسی نمیاد تو رو بگیره، از خر شیطون بیا پایین و به داداشم جواب مثبت بده.

 

دیگری:

پسر: خانم شما سابقه شکستگی، میگرن، دیابت، چاقی ژنتیکی، صرع و دخترزایی ندارین که، چون من رو همه اینا حساسم و نمی خوام اول زندگیم پولم رو خرج دوا و دکتر زن کنم.

پسر دیگری در جلسه سوم خواستگاری: خرج دندون سازی الان خیلی زیاده، لطفاً تا خونه پدرتون هستید همه کارهای دندون پزشکیتون رو انجام بدید.

 

دیگری:

اول سوالات مشترکی که تمامی مامان پسرها میپرسن: (تمام این مامانهای بزرگوار بعد ازپرسیدن این سوالات اصرار دارن که ما باور کنیم فقط و فقط دنبال یه دختره بساز و نجیب هستن)

دخترتون چند کیلوئه؟

چشماش چه رنگیه؟

پوستش چه رنگیه؟

قدش چه قدره؟

سایزش چنده؟

از تحصیلات هم این طوری استقبال میکنن که اگه دختره مهندسی یا پزشکی خونده باشه یا هرچی دیگه میگن خوب پس لیسانسشو گرفته و یا دکتر عمومیه ولی آقا زاده ما(پسرم) مهندسه یا میخواد متخصص بشه!!!!!

تحصیلات پدرش و شغلشون چیه؟

ما به هر خونه ای که زنگ نمی زنیم(حالا شما شاد باشید که بهتون زنگ زدیم)و تعریفتون رو چون فلانی کرده بود تماس گرفتیم(باز هم ممنونیم از تماس شما)

(دقت کنید که هیچ کدوم هنوز نپرسیدن دخترتون اخلاقش چیه؟ صبور هست؟ یا......)

حالا این توضیحات رو پشت تلفن دادی مقبول ماماناشون شده و تصمیم دارن بیان از اینکه در نهایت ساعت اومدنشون رو خودشون تعیین میکنن و خانواده دختره باید هماهنگ شن بگذریم.

 

دیگری:

در صحبتهای اولیه هیچ کدوم اصلاً مادیات براشون مهم نبوده و نخواهد بود مامانه اومده بالا و پسره دم در تو ماشینه که اگه مامانش خوشش اومد زنگ بزنه اونم بیاد بالا. حالا مامانه اومده با کلی کلاس و به خاطر حفظ کلاس با کفشش تشریف آورده تو خونه اصلا هم مهم نیست که خونه مردم کثیف میشه یا نه؟ (مادیات مهم نیستا)

مامانه میگه خونتون کوچیک نیست؟

سختتون نیست جا تنگی؟

حالا باز خوبه مال خودتونه؟

درست میگم دیگه ماله خودتونه؟؟

باز خوبه ماشینمون کولر داره هوا گرمه. ماله شما هم داره؟

(ما نفهمیدیم که میخواستن بدونن ما ماشین داریم/ماشینمون چیه؟ما اصلا نفهمیدیم)

همین یه خونه رو دارین؟

تعطیلات میرین باغ؟

آخه ما یه باغ داریم دماوند خیلی خوبه!!

مامانه دختره میگه نه ما یه ویلای کوچیک داریم تو چالوس! میگه وای اصلا به درد نمیخوره، دوره فایده نداره(باشه باغ شما خوبه ما قبول کردیم شما خودتو ناراحت نکن)

 

دیگری:

مامانه اومده ماشالا 7 تا بچه داره اینم گل پسر آخرین بچه...(حالا مامانه از پیری در تمام مراسم خواب بود) خواهره پسره میگه: شماها همتون تحصیلات دانشگاهی دارین چرا پدر

دیپلمن؟ (حالا خود خواهره دیپلم هم نداشت)

پس پدر دیپلمه هستن و تحصیلات ندارن؟(دیپلم قدیم ارزش لیسانس الان رو داره) حالا خودپسره ترکونده یه فوق دیپلم گرفته(بابا خودتون رو هم نگاه کنین).

اومدن مهریه تعیین کنن پدره پسره میگه: (توجه کنین که پسره در تمام مراسم ساکته ساکته"دیگه خیلی آقاست"و ماخوذ به حیا) هر چقدر مهر میخواین بگین، بگین فقط مکمل

مهریه جهیزیست با توجه به این موضوع حالا صحبت کنین...م(ادیات مهم نیستا اصلاً...دروغ هم که کنتور نداره....استخونم نداره به گلو گیر کنه)

 

دیگری:

مامان پسره اومده بالا پسره تو ماشینه مامانش میگه معیارهای دخترتون برای ازدواج چیه؟

از زندگی چی می خواد؟

چرا می خواد ادامه تحصیل بده؟

چرا سر کار بره؟ (مامانه خودش فکر کنم می خواست زن بگیره نه پسره)

بعدشم میگن من پسرم رو هر جا نمیبرم احساساتی میشه درست تصمیم نمیتونه بگیره (خوب هنوز اگه بچه هستش چرا میخواین زنش بدین گناه داره برادر)

مامانه پسره میگه دخترتون خوش هیکله همه الان دوست دارن این تیپی باشن خوش به حالتون.

مامانه دختره میگه ایشون ورزش رو خیلی دوست داره و مربیه و از این حرفا.

مامان پسره میگه اوه اوه پس پر خرجه دخترتون الان همه باشگاها کلی پول میگیرن(حالا دختره مربیه یعنی با ورزش پول در میاره)

 

دیگری:

مامانه پسره با خواهره پسره و بچه خواهره که یه دختربچه 6 سالست اومده در طول تمام مراسم بچه ناز تمام اتاق خوابها رو میگرده، در تمام کمدها رو دونه به دونه باز میکنه (اینا اشکالی نداره بچه فقط کنجکاوه) بعدش شربت روی مبل می ریزه مامانش فقط میگه بچست دیگه اشکالی نداره خیلی هم کثیف نشده و با یه فوم پاک میشه(ما هنوز هم ممنون راهنماییشون هستیما)

 

دیگری:

مامانه اومده از تحصیلات پسر که میپرسی، میگه کامپیوتر. بعدش کشف میشه که آقا زاده اصلا دانشگاه نرفته و چون به نظر مامانش کامپیوترش خوبه(حالا یا خوب تایپ میکرده یا دیگه آخرش ترکونده و ویندوز عوض میکنه و ما نمیدونیم)اصرار میکنن که پسرشون  کامپیوتر خونده و مهندسه باشه قبوله آقازاده مهندسه بعد از 2بار اومدن و رفتن پسره میگه من یه بار عقد کردم و جدا شدم حالا میگی چرا؟ توضیحی نشنیدیم جز اینکه اصلا اصلا اصلا تقصیر من نبود و آخر توضیح هم این بود که من اولین تجربم بوده و بلد نبودم چه کار کنم خوب، یکی نیست بگه برادره من مگه همه چند بار چند بار زن میگیرن؟ خوب باید مشکل رو حل کرد دیگه 

 

دیگری:

بزرگترها اصرار به اصرار که خواستگار میاد دیگه از شیکی بترکون. مخصوصا زمانیکه ماماناشون تنها میان لازم نیست ساده باشی، که مامانه نَگه دختره ساده بود. بنابراین تجربه که زیاد ساده نباشیم، یه لباس مارکی که داشتیم رو استفاده کردیم. مامانه پسره گُرخید(آتیش گرفت) که شما همیشه لباساتون همین قدر گرونه؟ همیشه اینقدر مبادیه آداب هستید؟ (ما آخر نفهمیدیم که تیپ بزنیم و سنگین رنگین باشیم که اینطوری میگن دختره خودشو برا ما گرفته یا اینکه باهاشون ساده و مهربون باشیم که باز هم اینطوری میگن این کارارو کرد که خودشو بهمون بچسبونه تا بگیریمش) 

 

دیگری:

مامانه پسره میگه خونتون 3خواب داره حالا این اتاقه کیه؟

اون یکی اتاق کیه و اون یکی چی؟

به مامانه دختره میگه شما شاغل هستید کِی به کاراتون میرسید؟

باز خوبه زندگیتون تمیزه؟

خونه فلانی که خیلی کثیف بود(این که غیبت نبود اصلا ما فلانی رو نمیشناختیم) با اینکه فلانی خانه داره. و اینکه بچه هاتون چون همشون مهندسی خوندن شما اجبار کردین و بهشون سخت گرفتین اینا معنیه آزادی رو حتما درک نکردن (این خانم در یک جلسه به نکات تربیتی ما هم پی برد)و وقتی مامانه دختره میگه نه خودشون انتخاب کردن  میگه.......(جوابش فقط در شان خودشون بود دیگه من نمیتونستم بگم)

مامانه میگه ما خواستگاری خیلی رفتیم دختر فلان استاد یا فلان نماینده یا ... حتماً شما میدونین (از کجا باید بدونیم؟) همه هم خیلی مشتاق بودن که با ما وصلت کنن اما خانم، امان از قسمت. همه خیلی ما رو میخواستنا ولی قسمته دیگه. به هر حال پسرم یه کم مشکل پسنده و اصلا از بس این بچه خوبه دلم نمیاد زنش بدم و از خودم جداش کنم (باشه همه عاشق شمان ما باور کردیم دیگه شما راحت ادامه بده)

 

دیگری:

بنده خدا اومده خواستگاری، میگه اگه غول چراغ جادو ظاهر بشه، سه تا آرزویی که میکنی چیه؟! یه روز کاملت رو توصیف کن که چیکار می کنی!! هنگ کردم معلوم نبود اومده خواستگاری یا مسابقه 20 سوالی!اصلاً ازش خوشم نیومد! اینا فقط نمونه های خیلی کوچیکی از الطاف مامانهایی بود که خدا بهشون لطف کرده و یه کاکل زری داده و حالا این عزیزان هم وظیفه خطیر عروس پیدا کردن رو بر عهده دارن.

 

دیگری:

آقا پسر آمده میگه، ببخشید خانم ماشین مال خودتونه، یا مال پدرتونه؟ ماهی چقدر حقوق می گیرید؟ کلا آدم ولخرجی هستین یا مراعات می کنین؟ چطور تو خرج زندگی کمک خرجم میشید؟ انگار می خواست با حقوق من ازدواج کنه...

 

 

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط رضا در تاریخ 1348/10/11 و 3:56 دقیقه ارسال شده است

شکلکشکلکشکلکشکلک


کد امنیتی رفرش
درباره ما
آدرس جدید : http://shahinshahr.rozblog.com -- این وبلاگ از ۲۱ مرداد ۱۳۹۰ فعالیت خود را آغاز کرده است. هدف از راه اندازی اين وبلاگ تنها بوجود آوردن محيطي تفريحي و شاد براي بازديد کنندگان عزيز در دنياي مجازي است | در اين وبلاگ مي توانيد جديدترين عکس ها با موضوعات مختلف | اس ام اس | دانلود نرم افزار هاي کاربردي |دانلود کليپ | مطالب جالب و زيبا رو مشاهد کنيد .
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    کدام یک از موارد زیر را بیشتر دوست دارید که در وبلاگ قرار دهم ؟
    جنسیت شما چیست؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 0
  • کل نظرات : 545
  • افراد آنلاین : 6
  • تعداد اعضا : 2157
  • آی پی امروز : 398
  • آی پی دیروز : 385
  • بازدید امروز : 2,389
  • باردید دیروز : 4,610
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 20,091
  • بازدید ماه : 39,325
  • بازدید سال : 104,035
  • بازدید کلی : 4,506,142